.
اطلاعات کاربری
درباره ما
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

دم افطار که شد

همه یک جا رفتند

هر کسی با دگری

سر سفره غذا بنشستند

ومنم در آن حال

لقمه نانی فراهم کردم

حال گدای در خالق داشتم

ناگهان حس کردم

نفسی بود کنار قلبم

دل من آرام بود

جان خستم

سرحال و شاداب

گفت بر من

صدای همره من

او که صد بار مرا

راه نشانم داده

گفت : با آرامش

لذت لحظه افطار ببر

من و نفست برویم

لحظه ای با او باش

در سکوت و آرام

حس سلطان زمینی داشتم

لحظه سنگینی بود

خالقم بود کنارم انگار

و منم

سفره یک رنگ خودم گستردم

ذکر گفتم کوتاه

و دعایی کردم 

بعد آرام آرام

روزه خود وا کردم

بعد افطار برای چایی

رفتم و برگشتم

یک نفر گفت

که میهمان رفته

حس من گفت

که خالق با من

از ازل تاابد

هست همراهم

و منم تنها با یک چایی

رفتم و

پنجره را وا کردم

آسمان ابری بود

ولی دل

پرده ابر زد کنار

شکر کردم خدا

لحظه افطار

کنارم بوده

شادی و شورو شعف

از دل من بر صورت

آنچنان بود که دگر

انگاری ضعف نخوردن

شده دور از بدنم

پا شدم رفتم و

با ذکر به لب

مسجدی یافتم و

خلوت خود در مسجد

سر کردم

- -

حجت بقایی 

13/12/1403

از مجموعه : افطار گدا و خدا

مببع : نشریه ادبی انوشا



:: برچسب‌ها: افطار گدا و خدا , شعر سپید , شعر نو , شعر فارسی , ادبیات , شاعر ایرانی , ,
:: بازدید از این مطلب : 20
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : دبیر یک
ت : چهار شنبه 14 اسفند 1403
.

رسانه نو // به گزارش نشریه الکترونیکی یک کتاب ،همزمان با اولین روز ماه مبارک رمضان و تلاقی سال تحویل۱۴۰۴ و شب قدر  شعر : ( تحویل به روزست شب قدر گوهربار ) سروده جدید آقای حجت بقایی منتشر شد.

متن شعر به شرح زیر است :

-   -   - 

زلفت شب قدره

صورت همچو نوروز 

نوروز زمین است 

روزه همچو ماه است 

تحویل سال شمسی 

هزارو چهارصدو چهار

زمین همره ماه است

من نیز در این حال 

تحویل به روز است

شبش قدر گوهربار

بین شب و روز

بهر دعا من سحر آیم 

گویم به امامم 

آنکس که به نامش 

همه عالم یا علی گفت

تو شیر خدایی 

به کمالت در خیبر بگشایی

تو شمس جهانی 

من خاک نهانم 

تو علم عیانی 

من کودک مکتب 

خورشید دلم باش

دلِ تاریک و سیاهم 

روشن کن و 

نوری به قد من 

تا دیده شوم پیش خدایم 

به کمی من 

ای شمس اگر 

از من بد فکر و گرفتار 

خواهی که شوی دور 

من عجبم نیست 

چون ذات خطاکار خودم 

من بشناسم 

دانم به نگاهت 

همه دردها شود دود 

گفتند بخواه از کرم دوست 

کریم است و ببخشد 

تسکین و دواییست 

چو خورشید به جهانیست

صد گفته شنیدم 

که تو خوب تر از خوب 

من آمده ام

با همه درد و همه آهم 

دانم که تو دریای محبت 

تو بزرگی تو کریمی 

من قطره ام اما 

چو سوی رود شوم 

آب روانم 

به مُلکِ کَرَمَت 

با سفر آیم 

من منتظرم 

یک خبری از تو بیاید 

عید و رمضان با هم 

اخبار خوشت کو 

بر من برسان حال خوشم را 

اینجا همه  

دنبال نجاتند 

گویم به همه از ته جانم 

ناجی تویی و باقی اینان

همه را جز تو هلاک است

-   -   - 

حجت بقایی 

۱۴۰۳/۱۲/۱۲

 

#شعر_نو

#شعر_فارسی

#رمضان

#بداهه



:: برچسب‌ها: شعر نو , تلاقی سال تحویل و شب قدر , شعر فارسی , شاعر ایرانی , ادبیات , حجت بقایی , ,
:: بازدید از این مطلب : 15
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : دبیر یک
ت : یک شنبه 12 اسفند 1403
.

رسانه نو به نقل از انوشا ( انجمن شاعران و نویسندگان ایران ) / به مناسبت روزجهانی شعر منتشر شد :

روز شعر است و
سئوالی طرح شد
پرسی از من
شعرچیست؟
روحی سیار
از بدنها درگذر
یک زمانی در پی افکار من
گاه در فکر شما
یک زمان فکری
گهی زمزمه ای
گاه در کاغذ نمایان می شود
یک زمانی در صدایی
یا ندایی
این همه گفتم بدانی
شعر مال خود است
نه مال من
نه مال تو

---------

حجت بقایی

به مناسبت روز جهانی شعر



:: برچسب‌ها: شعر , متن ادبی , ادبیات , شاعر ایرانی , شعر فارسی , روز شعر , شعر ملی , ,
:: بازدید از این مطلب : 584
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : دبیر یک
ت : شنبه 2 فروردين 1403
.

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 28 صفحه بعد

موضوعات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی